1. امروز سالروز تولد امام حسن مجتبي كريم اهل بيت است. اين امام كه در ٤٧ سالگي به شهادت رسيد، هفت سال از عمرش را در دوران پيامبر( ص)، سي سال در دوران امامت حضرت علي ( ع ) و ده سال را درگير مبارزه با معاويه بود. بدين مناسبت مروري بر پنج دهه زندگي خود كردم و نقش افرادی با نام «حسن» را در زندگیم مرور كردم. براي خودم هم اين ميزان ارتباط و رفاقت با افراد داراي اين اسم عجيب بود.
    اولين خاطره من مربوط به همسايه‌مان در روستا به نام «حسن فلاح» بود كه دوران كودكي‌ام را با بچه‌هاي اين خانواده سپري كردم. بوقلموني كه داشتند عامل سرگرمي و بازي ما بود. به دبستان كه وارد شدم معلم كلاس اول و دوم من آقاي «حسن هاشمي» بود و سپس براي مدتي «حسن كافي».
    كوچكترين عمويم حسن نام داشت و مالك و راننده تنها كاميون باري «كمك كار» روستا بود و ما عاشق اين بوديم كه سوار ماشين ايشان شويم و يا در تعمير ماشين به او كمك كنيم. از بقيه عموهایم مهربان‌تر بود و از شهر براي ما تعريف ميكرد و گاها هم از فيلم هاي سينمايي که در شهر پخش می‌شد.
    از كلاس پنجم براي ادامه تحصيل به رفسنجان آمديم. خانه‌ای را تهیه کردیم که همایسه آن يكي از اقوام بود که حسن نام داشت.
    در كلاس پنجم با توجه به اينكه در روستايمان ميز پينگ پونك وجود داشت و من برادرهایم بازيكنان خوبي بوديم مورد توجه قرار گرفتم و در مسابقات آموزشگاه‌ها، رقيب اصلي من پسر سرايدار مدرسه بود كه اسمش حسن بود ولي موفق شدم در مدرسه و شهر نفر اول شوم.
    در دوران دبيرستان به محل جديد منتقل شديم و همسايه محل جديد ما يك پاسبان بود به نام حسن كه با ما روابط بسيار خوبي داشت. پسرش با من همكلاس بود و براي اولين بار در خانه ايشان با تلويزيون آشنا شدم. يادم هست در آن زمان سریالی به نام «تلخ و شيرين» پخش می‌شد و ما شبها دسته جمعي اين سريال را تماشا ميكرديم.
    مادر خانواده زني اجتماعي و شوخ طبع بود و هر شب قبل از سريال انواع تلويزیون‌ها مثل «شاب لورنس»، «بلر» و غیره را تبليغ ميكرد و به محض اينكه مثلا گوينده آگهي مي‌گفت، «بلر جام جهان نما» از شوهرش كه حسن بود و خدا رحمتش كند، مي‌پرسيد كه تلويزيون ما چيه؟ شوهرش پاسخ ميداد «پارس». خانم نیز اعتراض می‌کرد و ميگفت خاك بر سرت خب بلر مي‌خريدي. دوباره اگهي بعدي نيز همين جريان تكرار ميشد و از شانس بد اين حسن آقا تلويزيون هيچ‌قوقت تبليغ «پارس» نم‌يكرد و ايشون متهم بود كه سرش را كلاه گذاشته‌اند.
    در دوره دبيرستان چند دوست و هم‌بازي فوتبال به نام حسن داشتم كه سه تا از آنها «برزگر حسيني»، «باقري» و «خيرخواه» در جنگ تحميلي و مبارزه با قاچاق شهيد شدند.
    وقتي در سال ٥٣ در مدرسه عالي بازرگاني پذيرفته شدم اولين دوست و رفيقم «حسن جشنه‌وند» بود كه ورزشكار و از بچه‌هاي با مرام جنوب تهران بود. هر روز در زمين گل كوچك فوتبال بازي مي‌كرديم و بعدها در جريان انقلاب در سفر قم و ساير مراسم همسفر و همراه بوديم. در انجمن اسلامي دانشكده با افراد زيادي دوست و رفيق شدم ولي دو نفر از بهترين دوستانم آقايان «حسن اسفندياري» و «حسن غضنفري» بودند كه اولي سابقه زندان داشت و اهل مطالعه وكار سياسي بود و من را به مطالعه و كار روي قرآن تشويق ميكرد. با اين دوستان در سخنراني دكتر حسن روحاني در سال ٥٦ به مناسبت فوت آقا مصطفي شركت كرديم.
    متاسفانه آقاي اسفندياري در سال ٥٨ توسط منافقين ترور شد و آقاي غصنفري هم كه از بچه‌هاي انقلابي و با سواد نجف‌آباد بود چند سال بيش بر اثر بيماري دار فاني را وداع كرد، حسن جشنه وند هم بعد از انقلاب فرهنگي به دانشگاه نيامد و اخيرا توانستم در فضاي مجازي پيداش كنم. او درگير فعاليت‌هاي اجتماعي و خيرخواهانه است و مرام مردم دوستي خود را هنوز حفظ كرده است.
    از سال ٦٥ كه وارد فعاليت‌هاي اقتصادي شدم با افراد زيادي با نام «حسن» معامله و ارتباط داشتم و هيچ تجربه و خاطره بدي از اين افراد ندارم.
    در چند سال اخير با يك تاجر قطري به نام «حسن علي بن علي» آشنا شدم كه از من بزرگتر است. او را عمو حسن صدا ميزنم و با وجود اينكه هنوز فعاليت تجاري باهم نداشته‌ايم ولي مرتب با هم در تماس هستيم. او از مدافعتن ايران در جهان عرب و در مجامع بين المللي مي و نايب رييس كميته معلولان است. اصالتي ايراني دارد و اين روزها بخاط حوادث قطر روزانه با هم در تماس هستيم.
    بخش عمده‌اي از وقت اين روزهاي من براي توسعه روابط اقتصادي با عراق در اتاق مشترك صرف مي‌شود كه روابط فعلي ما متاثر از تلاش‌هاي قبلي سه حسن است. حسن تيز مغز، حسن قمي و حسن دانايي فر. درحال حاضر هيچكدام آنها ديگر نقش فعالي مثل سابق در روابط با عراق ندارند و وظيفه من است كه از اين دستاورد حفاظت كنم و در ارتقا روابط تجاري بكوشم.
    در دوماه گذشته در جريان انتخابات رياست جمهوري از فعالان ستاد «حسن روحاني» بودم وابتدا در ستاد اصناف و بازرگانان مسئوليت ستاد بازرگانان و ارتباط با اتاق بازرگاني را بعهده داشتم و سپس رياست ستاد نفت و انرژي به من واگذار شد. جالب اينجاست كه رابط ما در ستاد قايم مقام آقاي شريعت «حسن آقاي سینكي» بود كه از مديران خوشنام و اصلاح طلبان اصيل كشور است و به نظر ميرسد سرنوشت من به نحوي با «حسن ها» گره خورده است.
    در پايان يك روايت را هديه خوانندگان ميكنم؛ قال الحسن من ابي الحسن، من جد الحسن” احسن الحسن خلق الحسن”
    پایان

2 Responses to داستان من و نام «حسن»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سید حمید حسینی
جدیدترین مصاحبه ها

صنعت پتروشیمی؛ جذاب ولی بی ثبات!

به گزارش سرویس نفت و پتروشیمی «جهان صنعت نیوز»، پتروشیمی ها سال سختی را پشت سر گذاشتند. از تحریم های خارجی گرفته ...

ادامه مطلب

سیدحمید حسینی: کسری بودجه دولت، متانول‌سازان را به زانو درآورده است

سیدحمید حسینی: کسری بودجه دولت، متانول‌سازان را به زانو درآورده است

انصاف نیوز: یک صادرکننده محصولات پتروشیمی، دلیل اصلی فشار بر تولیدکنندگان ایرانی متانول را کسری بودجه دولت دانست و خواستار ...

ادامه مطلب

سید حمید حسینی : آزاد شدن ۷ میلیارد دلار، خبری تبلیغاتی و غیر موثق بود

سید حمید حسینی : آزاد شدن ۷ میلیارد دلار، خبری تبلیغاتی و غیر موثق بود

سید حمید حسینی با اشاره به اینکه با افتضاحی که در حال حاضر ایجاد شده‌ و خبر ارسال تسلیحات به ...

ادامه مطلب

تعلل يعنى نه از برجام خارج می‌شويم، نه توافق می‌کنیم!

تعلل يعنى نه از برجام خارج می‌شويم، نه توافق می‌کنیم!

  سيد حميد حسيني در گفتگو با نفت‌خبر: تعلل يعنى نه از برجام خارج می‌شويم، نه توافق می‌کنیم! افت‌وخيز چند ماه اخير بازار ...

ادامه مطلب

۱۰ گام نفوذ در بازار همسایگان

۱۰ گام نفوذ در بازار همسایگان

دنیای اقتصاد : دیپلماسی اقتصادی ایران کار نمی کند. دلیل این موضوع در نشست انجمن دیپلماسی ایران بررسی شد. در ...

ادامه مطلب

آرشیو سالیانه
شبکه های اجتماعی